صدرِ اعظـــــــــــــم



بسم الله الرحمن الرحیم

شیش یک

نامه‌ی امام از رسانه‌ها پخش نشد. یعنی عده‌ای به بهانه‌هایی آن را پخش نکردند و نشد آوردند و سعی داشتند امام را منصرف کنند.

قطعا اگر آن نامه دشمنی داشت، کسانی وجود داشتند یا دارند که در نامه افشاگری علیه و به ضرر آن‌ها بوده است، نه افرادی دیگر.

این در طول تاریخ جا برای اما و اگر بازگذاشت. این یک.

لیبرال‌ها و منافقین دو کانال مرتبط به هم هستند که علاوه‌بر سخنرانی‌های روشنگرانه‌ی امام، بشدت در این نامه واکاوی‌شده‌اند.


هشت یک

این نامه که نامه‌ی موافقت امام، با حکم عدم کفایت او است. به روشنی ارتباط آشکاری با محتوای دو روز قبل دارد.

مطالب شیش یک هم‌چنان در این نامه حضور دارد، به نحوی و کیفیتی دیگر.

پاسخ مخاطب نامه به نامه‌ی اول و محتوای آن، محتوای متن اول را تأیید می‌کند، گرچه حاوی استعفا است. ولی با توجه به عدم بصیرت ی ایشان، که در طول تاریخ هم با تأسف تکرار شد، هم در ماجرای باندی که امام در این نامه فرموده‌اند؛ و هم در قضایای فتنه‌ی رنگی اواخر دهه‌ی هشتاد، عدم کفایت ایشان ثابت می‌شود.

نکته‌ای دیگر که مخاطب نامه خود را از ابتدای مبارزه تا آن زمان، مطیع معرفی می‌کند.

ولی با توجه به تأکید دوباره‌ی امام بر ماجرای باند و قضیه‌ی ذکر شده در نامه، این حرف اطاعت دائمی اشتباه بوده است و بلکه چیزی را ثابت نمی‌کند. لذا امام می‌فرمایند: «برای این که اشتباهات گذشته تکرار نگردد، به شما نصیحت می‌کنم که بیت خود را از افراد ناصالح پاک نمایید و از رفت و آمد مخالفین نظام، که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‌زنند، جدا جلوگیری کنید.» مانند قضیه‌ی فلان که ذکرش گذشت و در ادامه نیز وجه دیگری هست که «از پخش دروغ‌های رادیوهای بیگانه متأثر نباشید.»


+ شیش یک

+ هشت یک


پ.ن: دعای امام چقدر زود مستجاب شد.

پ.ن: خدا ما را بصیر و عامل قرار دهد و نیز ما را نجات دهد.


بسم الله الرحمن الرحیم

این فرهنگ مسخره از کجا آمده که باید از همه چیز پول در بیاوریم؟

و برای هر چیزی باید تصدیق یا لایسنسی داشته باشیم.


خدا فرهنگ ما را از این بلیات دور کند که اگر بخواهد می‌تواند ما را نیز این چنین بگرداند.


ان شاء الله امسال سال گشایش‌ها باشد.

سالی که هر یک از ما بتوانیم در بالابردن رونق تولید اقتصادی نقش ایفا کنیم.


بسم الله الرحمن الرحیم

ما مردم عزیزتر از جان خود را وارد چه صحنه‌هایی می‌کنیم؟

راهی که به سعادت ختم می‌شود یا راهی که معلوم نیست پایه‌های آن چیست و به چه سمت و سویی می‌رود؟

آیا سرگرمی‌هایی را برای ملت خود تجویز می‌کنیم که آن‌ها را به سمت خیر و رشاد سوق نمی‌دهند؟

آیا اگر یک فردی یک بیان سعادت‌بخشی از منبع حق و حقیقت بیان کند، مردم کف‌بر می‌شوند، چهارستاره می‌دهند و برای امتی واحد برای احیای امر موعود قیام می‌کنند؟

و یا کاری می‌کنیم که می‌گویند خیلی ما ذکر شنیده‌ایم و الان یک چیزی بگو سرگرم شویم؟!



ب.نوشت: خداوند متعال بساط به‌لهوکشاندن و بازیچه‌گرفتن مردم ملت‌ها به دست ت‌مداران فرهنگی تاریک‌خانه‌های جهان را بر هم خواهد زد.


بسم الله الرحمن الرحیم

برخی تروریست‌ها تفنگ ندارند، بلکه میکروفون و دوربین به‌دست دارند و در شبکه‌های پر از وهم و دروغ خود، حتی حاضر به محکوم‌کردن شهادت مظلومانه‌ی مسلمانان در مسجد نیز نیستند.


پانویس: روز مظلوم بر ظالم بسیار سخت‌تر از روز ظالم بر مظلوم است.


فرقی نمی‌کند فلسطین باشد.

پنجاه‌وهشت تا شصت‌وهشت در ایران باشد.

فتنه‌ی هشتادوهشت ایران باشد.

کشتار مسلمانان در بوسنی هرزگوین باشد.

پرتاب موشک به سمت هواپیمای مسافربری باشد.

حمله به افغانستان یا عراق باشد.

هشت سال تحمیل جنگ به سوریه باشد.

وقایع تروریستی در اهواز باشد.

یا واقعه‌ای در یک مسجد باشد.

از خدا انتقام عاجل طلب می‌کنیم.

ای خدای عزیز، انتقام یک تاریخ را برسان.


بسم الله الرحمن الرحیم

آیا با دیدن یک یا دو خبر ناامید کننده می‌توانیم یک نسبت کلی و عمومی به همه بدهیم؟

آیا در تحلیل اتفاقات داخل یک جامعه‌ی اسلامی نقش افراد و میزان خدمت افراد یکسان است؟

آیا در تحلیل رفتار افراد، تحلیلِ فردی می‌تواند ما را به نقطه‌ی قابل اتکایی برای عمل برساند؟

***

گاهی اوقات اشتباه از ناحیه‌ی خود ماست. و اگر انتخاب درست‌تر و با دقت‌تری داشتیم بعضی مشکلات رقم نمی‌خورد.

ولی اگر از این هم بگذریم، یک زاویه‌ی مهم‌تری هست که ما توجه نمی‌کنیم.


این که دوران مکه با مدینه تفاوت‌های فراوان و جدی دارد.

دوران مبارزات طاغوت جمعیت‌های مؤمنین پراکنده است. به راحتی نمی‌توانند با هم ارتباط بگیرند و تحت فشار و اعمالِ سخت‌ترین شکنجه‌ها هستند. یا در تبعید و یا در شکنجه و یا تحت فشارهای مختلف قرار می‌گیرند. در این شرایط مناسبات یک جور شکل می‌گیرد.

در دوران پس از انقلاب، جمعیت‌های مالامال از اطراف و اکناف ایران برای زیارات مشاهد مشرفه حاضر می‌شوند. در ماه‌های محرم و صفر یک جور، در دوران شادی ائمه به سرور، و در ماه مبارک رمضان طوری دیگر در اعتکاف‌ها و مراسمات شرکت می‌کنند. و زمانی که مناسبات تقویمی دین در متن کارهای مردم قرار می‌گیرد؛ مناسبات شکل دیگری است. آسیب‌ها شکل دیگری دارند.


آسیب‌های دوران مکه، از جنس تقابل کفر و ایمان، ایمان به دنیا و آخرت، ایمان به خدا و پیامبر، صبر و استقامت مقابل ظلم و استضعاف و مبارزه‌ای برای جلوگیری از نابودی «هر» جلوه‌ای از حق و حقیقت دنبال می‌شود. و مؤلفه‌های دینی به شکل جمع و جور خودش را نشان می‌دهد.


ولی در دوران مدینه شرایط فرق می‌کند. بروز و جلوه‌های حق و قسط عمومی می‌شود. انفاق جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کند. جهاد به معنای قتال متن حرکت‌ها قرار می‌گیرد. صف‌بندی‌های مؤمنین و کفارِ خارج از مرزها آشکار است. دورانی که زینت دنیا و آخرت سبب فتنه و بروز عوامل گوناگون می‌شود. تکالیف جلوه‌های مختلف پیدا می‌کنند. این که چقدر قسط اقامه شود به حضور همه‌ی افراد با هم مرتبط است. این که چقدر قیام کنند به قسط در معنای اجتماعی آن. جایگاه امامت به جلوه‌های جدیدتری خودش را نشان می‌دهد. این مسیر دنباله‌ی قطعی دوران مکه است.


دورانی که عده‌ای با جریان حق کنار نمی‌آیند اما ظاهر را حفظ می‌کنند.

ارتباطات خودشان را حفظ می‌کنند.

خط خبری خودشان را به شکل واضح در جامعه طرح می‌کنند.

از هر موقعیتی برای کارشکنی و تابوشکنی بهره می‌برند.

مؤمنین و نبی را اذیت می‌کنند.

در ترویج فساد و بی‌بندوباری برنامه دارند.

به تحریف اصول اصلی انقلاب دست می‌زنند.

با جریان خارج از مرزهای انقلاب ارتباط برقرار می‌کنند و قول و قرار دارند.

می‌گویند به افراد دور رسول جامعه انفاق نکنید تا وقتی که پراکنده‌شوند.

و نیز در هر فتنه‌ای نقش ایفا می‌کنند و به عبارتی با سر در فتنه‌ها فرو می‌روند.

ولی

همچنان نام مقام معظم رهبری و در اصل شهادت به رسول الله بودنِ فرستاده‌ی خدا از دهانشان نمی‌افتد که همه فکر دیگری درباره‌شان نمی‌کنند.

ولی در واقع جز دروغ نمی‌گویند. (و الله یشهد انّ .)

طبیعتا مناسبات این دوران فرق دارد.


اگر در دوران مکه تبعیت از خدا و انکار رسالت مسئله است.

در مدینه ولی بی‌تفاوتی به حدود الله و رسول مسئله است.


حتی رسالت رسول، هم مورد اتفاق است.

ولی سنگر مبارزات روی اذیت و آزار، ایجاد هزینه برای تقدم و تأخر در امر الهی؛ ایجاد خطوط خبری دروغ، دامن‌زدن و ایجاد شرایط ابهام و فتنه، و اعمال فشار به نبی جامعه پس از ایجاد فتنه‌ها و دنیاطلبی و اشرافی‌گری است.


جریان مؤمن جریانی است که سعی در حرکت و ایفای نقش در امر الهی و امر رسول دارد. و اگر لغزشی کند یا ضعفی داشته باشد، با استغفار و توبه مسیر را اصلاح می‌کند.

ولی جریان دیگر این گونه نیست. جریان دیگر اگر توبه هم کند، رسول الله هم برایشان استغفار کند؛ هفتاد بار هم باشد؛ گناهشان پاک نمی‌شود.

حتی اگر خدا و رسول از گروهی از آن‌ها درگذرند؛ گروه دیگری از آن‌ها در همین دنیا مستحق عذاب و چشیدن عذاب هستند.



وقتی شرایط پیچیده می‌شود، آخر را باید به اول شناخت.


مناسبات مکه و مدینه تفاوت دارد.

باید دید یک اتفاق دامنه‌ی عمل کدام جریان است.


ما در دوران حاکمیت اسلامی هستیم ولی اگر هم‌چنان در مناسبات قبلی بمانیم و حساب همه را به حساب هم‌دیگر واریز کنیم؛ نمی‌توانیم وقایع را درست تحلیل کنیم.


نوشت: از خدا تحلیل درست و بصیرت، عمل به دانسته‌ها و صبر، و علم به مواضع حق و نیز تقوا می‌طلبیم.


بسم الله الرحمن الرحیم

بعضی نوشته‌ها معلوم است اگر نوشته‌شوند قرار است چه اتفاقی را رقم بزنند.

مثل برخی نوشته‌هایی که کافران و دشمنان خدا برای زندگی جوامع دیندار می‌نویسند.


ما می‌توانیم انتخاب کنیم که ولایت شاگردان آن‌ها را بپذیریم یا ولایت فردی دیگری را باور کنیم و برای آن تلاش نماییم.


بسم الله الرحمن الرحیم

توی صحبت‌ها گویا بعضی‌ها منتظر هستند، یک رسانه از صبح تا شب دروغ‌های شاخ‌دار بگوید تا طرف بگوید آن رسانه، ضد دین و ضد بشریت و ضد مسیر هدایت است.

در حالی که انتظار این موضوع، کمی نفهمیدن صورت مسئله است.


اگر کسی بخواهد دشمنی کند، نمی‌آید صبح تا شب دروغ بگوید. بلکه حتی دروغش را در میان الحان و کلی آب و تاب و کلی اعتماد به نفس، پنهان می‌کند. این خیلی مهم است.

وقتی حق و باطل را کسی به هم آمیخت و فضا را غبارآلود کرد و شایعه‌ها و گمانه‌زنی‌ها دامن زد، آن وقت می‌تواند از بازار پر از دود هر تردستی که می‌خواهد انجام دهد و درنتیجه کار تبیین و ساختن را پیچیده‌تر می‌کند.


حالا چطور دشمن را از دوست بشناسیم؟

اگر «حق» را بشناسیم، بهترین معیار برای یافتن دوست و دشمن است.

لیزر را دیده‌اید که در هوای غبارآلود می‌خورد چه شکلی می‌شود؟ حق هم همین طور می‌توان فهمید.

یکی از معیارهای خوبی که اگر کمی در شرایط عادی دقت به خرج دهیم، می‌توان آن‌ها را شناخت؛ «کینه» و «دشمنی» رسانه‌ای است.

یکی دیگر «استهزا» و «تحقیر» آیات و یا حدود الهی است.

و «تکذیب» و «شک» در ذکر، هویت حقیقی این جریان‌ها است.


بسم الله الرحمن الرحیم

پیروزی وقتی خودش را به طور کامل نشان می‌دهد؛ که ما مستقل شویم.

همان‌طور که شکست مقطعی دشمن، با این که خوب است ولی اساسی نیست. یعنی کار را تمام نمی‌کند. لازم است، کاری کنیم تا دیگر جرئت حمله و دست‌اندازی به خودشان ندهند.

این در صورتی به وجود می‌آید که صحنه را ببینند و بگویند هر جور ما ورود کنیم شکست‌خورده‌ی صحنه هستیم و فقط باید هزینه بدهیم.


وقتی این همه توانایی در کشور ریخته است. اگر می‌خواهیم به جایی برسیم، خودمان باید دست به کار شویم و این ریخته‌ها را نذر امام‌زاده کنیم!

یک‌درصد منابع جهان در اختیار ایران است. یک‌درصد جمعیت جهان در ایران هستند. متوسط هوش و استعداد ایرانی از متوسط استعداد جهانی بالاتر است. معنویت و نشاط کاری در ایران به شدت بالاست و بسیارند کسانی که می‌توانند محیط کاری و زندگی خود را با اندک اراده‌ای متحول کنند.


ولی باید باور کنیم که می‌توانیم.

همه با هم، می‌توانیم ان‌شاءالله.


بسم الله الرحمن الرحیم

توی صحبت‌ها گویا بعضی‌ها منتظر هستند، یک رسانه از صبح تا شب دروغ‌های شاخ‌دار بگوید تا طرف بگوید آن رسانه، ضد دین و ضد بشریت و ضد مسیر هدایت است.

در حالی که انتظار این موضوع، کمی نفهمیدن صورت مسئله است.


اگر کسی بخواهد دشمنی کند، نمی‌آید صبح تا شب دروغ بگوید. بلکه حتی دروغش را در میان الحان و کلی آب و تاب و کلی اعتماد به نفس، پنهان می‌کند. این خیلی مهم است.

وقتی حق و باطل را کسی به هم آمیخت و فضا را غبارآلود کرد و شایعه‌ها و گمانه‌زنی‌ها دامن زد، آن وقت می‌تواند از بازار پر از دود هر تردستی که می‌خواهد انجام دهد و درنتیجه کار تبیین و ساختن را پیچیده‌تر می‌کند.


حالا چطور دشمن را از دوست بشناسیم؟

اگر «حق» را بشناسیم، بهترین معیار برای یافتن دوست و دشمن است.

لیزر را دیده‌اید که در هوای غبارآلود می‌خورد چه شکلی می‌شود؟ حق هم همین طور می‌توان فهمید.

یکی از معیارهای خوبی که اگر کمی در شرایط عادی دقت به خرج دهیم، می‌توان آن‌ها را شناخت؛ «کینه» و «دشمنی» رسانه‌ای است.

یکی دیگر «استهزا» و «تحقیر» آیات و یا حدود الهی است.

و «تکذیب» و «شک» در ذکر، هویت حقیقی این جریان‌ها است.


بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت امام موسی کاظم علیه السلام، در دوران زندان‌ها مسموم و شهید شدند.

سال قبل و قبلش دو تا از اقوام، در بیمارستان‌های شهر، جان خود را از دست دادند.

و این روزها خبرها می‌آید که هموطنان، در آب جان خود را از دست می‌دهند.

در این میان خواهر یک دوست، در بهشت زهرا سلام الله علیها، در مزار شهدا، جان خود را به ملک الموت هدیه می‌دهد.

به نظرت ما کجا می‌میریم؟


+ همه داغداریم. عرض تسلیت.

+ به نیت کسانی که دستشان از دار دنیا کوتاه است یا کوتاه خواهد شد، به مناطق محروم کمک کنیم.

+ سایت مقام معظم رهبری http://leader.ir/monies

+ هلال احمر جمهوری اسلامی ایران: حساب 99999 نزد همه‌ی بانک‌ها

+ کمیته امداد امام خمینی ره: شماره‌کارت 6037997900001000 (یا کد دستوری *8877*99#)


بسم الله الرحمن الرحیم

در چشم‌بودن آسیب‌های خودش را دارد.

بعضی اوقات واجب است آدم در چشم باشد. خوب عیبی ندارد و باید در چشم قرار بگیرد.

ولی بعضی وقت‌ها واجب نیست.

و بعضی اوقات آدم خودش می‌فهمد که دارد به نوعی مانور تجمل می‌دهد!

بعضی وقت‌ها هم احتمالا دوست داریم بقیه کف‌بر شوند!


از کسی که حسادت می‌کند در آن لحظات، به صاحب اثر و به وجود آورنده‌ی آثار پناه می‌بریم. پناه می‌بریم در عمل یعنی نرویم سراغ این‌کارها دیگر.


+ صدقه بدهیم.

+ در حالت‌هایی که واجب نیست و داریم رژه می‌رویم، ان ربک لبالمرصاد.

+ بیا دو سوره‌ی پناه‌بردن قرآن را با هم بخوانیم.


بسم الله الرحمن الرحیم

رحمت پیامبر برای همه‌ی عالم اراده شده است.

اما پیامبر از بین مسلمانان تنها برای کسانی که مؤمن هستند، رحمت است.

و برای کسانی که منافق هستند و هر روز به طعنه و کنایه‌ای ظاهر می‌شوند؛ نه تنها نار جهنم را انذار می‌دهد بلکه خط و ربط آن‌ها را نیز برملا می‌کند؛ چیزی که بشدت از آن خوف دارند و حتی از ترس شنیدن، انگشتان خود را در گوش خود فرو می‌کنند.

مرحله‌ی بعد از برملا کردن، بصیرت عمومی و امتداد آن به عرصه‌ی جامعه است که باید توسط مؤمنین اتفاق بیفتد؛ همچون عمار و هم‌چون یاران دیگر که در اطراف و اکناف عالم این مجاهدت‌ها را داشتند؛ چیزی که در زمان حاکمیت امام علی علیه السلام می‌توان جست‌وجو کرد.

و نیز برای کسانی از این افراد که برای گمراهی و به آتش‌کشیدن دنیا و نیز آخرت مؤمنین، مقابل رسول، صف‌بندی می‌کنند؛ بد عاقبتی را تنظیم کرده است.


+ چقدر گره‌گشا هستیم؟


بسم الله الرحمن الرحیم

تلویزیون فرهنگ‌ساز است.

  • می‌تواند با نظام تشویق و بی‌اعتنایی فرهنگ درست کند.
  • می‌تواند با تکرار ذائقه‌ای را ایجاد کند و بسازد.
  • می‌تواند با بهره‌گیری از هنر، مفاهیمی را در ذهن مخاطب بسازد.
  • می‌تواند با نشان‌دادن افراد مختلف مقابل سمع و نظر مردم، الگوسازی کند.
  • می‌تواند معرفت مردم را بالا ببرد. دایره‌ی معلومات ایشان را بالا ببرد.


اما می‌تواند وقت مردم را تلف کند.

در سریال‌ها کاری کند که دروغ گسترش پیدا کند.

در برنامه‌های تلویزیونی کاری کند که همت افراد به چیزهای دون‌پایه و بی‌ارزش متمایل شود.


چالش تلویزیون «الان» مدیریت نیست.

چالش تلویزیون یک مدیرِ برنامه‌سازِ مؤمنِ متعبدِ انقلابی است.

که راه‌های مشروع و غیراغواگرانه‌ی جذب مخاطب را بداند و به کار ببندد.


+ به یاری و تفضل خدا، ما باید به نیازهای واقعی مشغول شویم.


بسم الله الرحمن الرحیم

زبان یک درگاه انتقال معانی است. نه تنها چنین تأثیری دارد بلکه کلمات در ادبیات هستند که معنا می‌شوند.

شاید این جمله را شنیده باشیم که کسی می‌تواند زبانی را خوب حرف بزند که با واژگان همان زبان فکر کند.

این سخن در سبب‌های فعلی خود، حرفی بسیار دقیق است.


گرچه اکنون حرف درباره این نیست که انسان با واژگان فکر می‌کند یا با چیزهای دیگری فکر می‌کند. بلکه در این زمان غالب مردم، درون زبان‌ها معناهای خود را دریافت می‌کنند.

و در این صورت، هر چه این زبان‌ها از منابع حقیقی خود فاصله بگیرند، الفاظ نمی‌توانند به سادگی نمودار واضحی از معانی حقیقی خود به دست بدهند. چرا که ارتباط‌های الفاظ و معانی در این ادبیات، به هم ریخته است.


زبان مانند یک زمین است، هر چه این زمین طیب‌تر و به مبدأ حقیقی الهی ارتباط‌دارتر و باغبان‌های آن به هدایت الهی آراسته‌تر این درخت تنومندتر و شکوهمندتر خواهد شد.


بی‌گمان در زبان‌های مقصد، بسته به بستر شکل و تطور آن‌ها، بسیاری از الفاظ بی‌ترجمه هستند. و از هر دو طرف این اتفاق ممکن است بیفتد.

اما واژگان حاوی فرهنگ خود هستند.

یعنی اگر کسی واژه‌ای را به درون یک زبان دیگر منتقل می‌کند؛ فرهنگ متصل و ارتباطات متصل به آن را هم دارد منتقل می‌کند.

***

برای مثال، شما mall را در یک زبان وارد نمی‌کنید مگر این که فرهنگ آن را نیز وارد خواهید کرد. mall یک فروشگاه صرف نیست. ترکیبی از مصرف‌گرایی و سردرگمی و مقهور بودن و غفلت می‌شود یک mall تمام عیار.

هر چند همه‌روزه‌ی سال تخفیف 99% بگیرید و همه‌ی فیلم‌های سینمایی را با کیفیت 100K و سرعت 160f/s ببینید! و هر چند در غذاخوری‌های آن با حرص و ولع هر چه تمام‌تر غذاهای زودگرم‌شونده را میل بفرمایید. و 6 ساعتی را در شهربازی آن به سرببرید. و یا چند ساعتی همراه خانواده، با جیبی نه‌چندان‌پُر همه‌ی طبقات آن را و تک‌تک مغازه‌های آن را بازدید کنید!

***

اگر شما به ترجمه‌ی talent علاقه‌دارید. اگر در دامِ صنعت غفلت و سرگرمی نیفتید و حتی اگر شما فرهنگ پشتک وارو و آوازه‌خوانی و تئاتر و . را نخواهید به عنوان یک آدم با استعداد قبول بفرمایید. حتماً در دام این start upهای خدماتی خواهید افتاد. شما باید بتوانید دنیای خود را تغییر بدهید.

طبیعتاً ایده‌هایی که هست را کپی کنید تا ببینیم چقدر از بازار را می‌توانید به نام خود کنید! البته شما خیلی باهوش هستید اگر وارد بازار کار بشوید این‌قدر ایده‌های نو می‌زنید که در و پنجره‌ی شرکتتان را هم مثل گوگل خواهید کرد! البته باید خدمت شما همین اول عرض کنیم که در بهترین شتاب‌دهنده‌ها حداکثر 30% تیم‌ها رشد می‌کنند و بقیه توفیق چندانی به دست نمی‌آورند. و حتی بعضی‌ها بعد از جذب سرمایه با مُخ به زمین خورده‌اند!

***

start up در کشورهای مقصد برای عاملین خارجیِ خود به معنای بسط و سلطه بر زیرساخت‌های نرم کشورها است.

ولی برای عاملین داخلی آن در کشورهای هدف، بیشتر معنای فرهنگی دارد. بازار آموزش‌دهندگان و ارائه‌دهندگان هم داغ است. به این صورت شما همیشه می‌توانید خودتان را ارتقا دهید؛ همه‌ی درس‌ها آماده است؛ شما فقط باید بخواهید که یاد بگیرید. دوستان خود را چطور انتخاب کنید. money را چطور ببینید. utility را بهینه کنید. چگونه یک business موفق راه اندازی کنید. و بلکه چگونه دنیای خودتان را تغییر دهید!!!

ما برای خواب و بیداریتان هم در کلاس‌ها برنامه می‌دهیم. در کلاس‌های ما حتی معنویت هم هست! دعا کنید و خوب باشید.

***

در این فرآیندِ ترجمه، معانیِ باارزش، معنای تحریف‌شده‌ی جذابی به خود می‌گیرند! «کارکرد» خودشان را ندارند ولی هستند! آدم هم فکر می‌کند بر سبیل مستقیم است!


اگر کسی اصرار دارد که باید «واردات زبانی» انجام دهیم؛ باید از او پرسید که تاکنون چقدر «صادرات» کرده‌ای که به فکر «واردات» افتاده‌ای؟

و مثال «آبگوشت بزباش» فقط برای کسانی است که از خود تهی هستند. تقی‌زاده‌هایی که روزی می‌گفتند از سر تا پا فرنگی شویم تا پیشرفت کنیم! اما پیشرفت که نکردند پنجاه سال کشور را به ذلت و حقارت وابستگی کشاندند.

غافل از این که کسانی که از خود تهی و از بیگانه پر هستند؛ نمی‌توانند الگوی خوبی برای الگودهی به جامعه باشند.

«بی‌هویتی»، «وابستگی» را به دنبال می‌آورد.

و «احساس هویت» به «بروز» منجر می‌شود.

ما اگر در فرهنگ با غنایِ اسلام خودمان را پیدا کنیم؛ قطعا دنیای خود و دیگران را دگرگون خواهیم کرد و به اوج خواهیم رساند.

***

و در آخر

زبانی که نسبت‌ها و شبکه‌های معنایی خود با طبیعتِ متصل به مبدأ و خدای عالم به مرور گم کرده، چگونه می‌تواند انسان را به ملکوت اعلی راهنما بشود؟

***

برای همین، اگر می‌خواهیم زبانی بیاموزیم، بدانیم که داریم ستون‌های خودمان را محکم می‌کنیم. ممکن است مدتی کوتاه بهره‌مندی‌هایی به وجود بیاید؛ ولی بدانیم این بهره‌مندی‌ها برای همه هست. ولی چیزی که می‌ماند این است که با دلالت‌های آن محشور خواهیم شد.


بسم الله الرحمن الرحیم

کفار و استعمارگران در دروغ‌گفتن و فریب‌دادن ماهرند و ما در فریب‌خوردن! (در محضر بهجت، ج1، ص117)

خدا می‌داند کفار چه زحمت‌هایی می‌کشند تا دروغ و افترا را به جای راست و درست در رسانه‌ها تحویل دهند. و هر روز با وسایلی و نقشه‌هایی علیه مسلمانان به میدان می‌آیند تا غافلان، آگاه نشوند. (در محضر بهجت، ج1، ص122)*

***

در در علم هم همین منوال است.

این قدر می‌گویند شما نمی‌توانید و ما می‌توانیم. ما هم ساده‌لوحانه باور می‌کنیم.

وقتی همه‌ی علم در اختیار ولی زمان است؛ و اگر بخواهد به اذن الهی در قلب هر کسی که بخواهد قرار می‌دهد. آن علمی که به بهشت می‌برد.

این علوم هم اگر ما هدفمان را درست کنیم همین صورت را خواهد داشت.

کفار خلاف مسیر آب رفته‌اند و «دویست و پنجاه» یا «سیصد» سال طول کشیده است تا به این جا برسند.

ما که در مسیر آب می‌خواهیم حرکت کنیم این مسیر را به زودی می‌توانیم دنبال کنیم و از مرزهای فعلی آن بگذریم.

 

منبع نیمه‌ی ابتدایی

* کانال مرکز نشر آثار آیت الله بهجت در سروش


بسم الله الرحمن الرحیم

مجموعه‌های فرهنگی ایمانی انقلابی، غالباً برای حل مشکلات نظام و حفره‌های آن شروع و ادامه می‌یابند.

ولی آفت بزرگ این مجموعه‌ها سوار شدن روی سیستم خود و دست‌ها را طوری حائل کردن است که کسی تقلب نکند یا کسی مشابه‌کاری نکند یا کسی کنار ما در نیاید. یعنی کسی با کسی کار نمی‌کند مگر اندازه‌ی خودش یا بزرگ‌تر از خودش باشد. یا رابطه‌ای وجود داشته باشد.

 

این یک آسیب بزرگ ماست. شاید به هم‌دیگر اعتماد نداریم. این هست.

شاید فرد دیگری را لایق این نمی‌دانیم که درباره‌ی نظام کار به خصوصی انجام بدهد! این خیلی خطرناک است.

 

در هر صورت با این که تعدّد مجموعه‌ها با توجه به تعدد مخاطب صرفاً مسئله‌ی بدی شاید نباشد.

ولی این که مجموعه‌های مؤمن در ارتباط‌ها و پروتوکل‌های ارتباطی با هم، بسیار سخت‌ارتباط هستند؛ و به این راحتی دو مجموعه با هم بر کاری متفق نمی‌شوند این بسیار امر سخت و ناگواری است.


بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی حضرت عمار یاسر سلام الله علیه، در جنگ صفین در صف امام علی علیه السلام، شرکت کرد عده‌ای دودل شدند. چرا که از پیامبر عظیم الشأن اسلام، روایتی در اقطار اسلامی پیچیده بود که عمار را گروهی ستمگر و باغی می‌کُشند.

و وقتی ایشان شهید شدند؛ لشگر امویان دچار به هم‌ریختگی شد و فهمیدند که گروه ستمگر هستند. یعنی همان گروهی که قبل از اسلام هم مقابل اسلام تا لحظات آخر به خود تردید راه نداده بود، آن روز در لباس اسلام مقابل اسلام ایستاده بود.

وقتی خبر به معاویه رسید، عمروعاص (علیهما لعنة‌الله و ملائکته و الناس اجمعین) گفت که ما نکشتیم بلکه کسی کشت که او را به مصاف با ما آورده است!!!

***

یک تئوری وجود دارد که از فرعون به ارث رسیده است که «ملت را نفهم و حیوانی چهار پا فرض کن تا تو را اطاعت کنند».

***

امروز داریم می‌بینیم که آقایان در لباس مسلمانی و تئوری‌سازی‌های علمی و دست‌وپازدن‌هایی برای پیشبرد اهدافی، می‌گویند که اسامی شهید را باید از روی تابلوها برداریم. نکته‌ی جالب ماجرا این‌جاست که خیلی هم جدی و با اعتماد به نفس می‌گویند تا مردم را در «یاد شهدا» دچار شبهه و ذهنیت‌های غبارآلود کنند. تا در این مسیر به خیال خودشان، دچار تعلل و تشکیک شوند.

 

گاهی رنج و زحمت زنده‌نگه‌داشتن خونِ شهید از خود شهادت کمتر نیست.

نیتمان را صاف کنیم.

 

+


بسم الله الرحمن الرحیم

یاأیها النبی

حرض المؤمنین علی القتال

إن یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا مأتین

و إن یکن منکم مائة یغلبوا ألفا من الذین کفروا

بأنهم قوم لا یفقهون

 

سؤالی که به وجود می‌آید این است که درباره‌ی قیام توابین، چرا این آیه جاری نشد و غالب نشدند.

با این که همه شهید شدند با این حال در جریان عاشورا حرکتی را در تاریخ جاری نساختند؟

نکاتی به ذهن می‌رسد که خود را به خدا پناه می‌دهیم.

 

از شرایطی که از آیه‌ی بالا می‌توان استخراج کرد یکی نفهمیدن کفار است. و در مقابل فقه مؤمنان.

صددرصد نباید به دنبال دنیا در برابر آخرت بود.

بلکه آخرت از میان دنیا می‌گذرد.

و امر مولا گاهی از میان برخی از امور دنیایی می‌گذرد.

یکی از این‌ها امکان در ارض است. اگر امکان در زمین نباشد چگونه می‌توان دین را و حدود الهی را اقامه نمود.

بلکه امکان در ارض هم تابع شرایط است.

یعنی گاهی وظیفه رفتن به سمت تشکیل حکومت در کوتاه مدت است. گاهی شرایط نیست و حرکت در میان‌مدت و بلندمدت طراحی می‌شود. و مبارزه‌ی حاد تشکیلاتی جهت امری مشخص یا پنهان در دستور کار قرار می‌گیرد.

هم‌چنین، بازی‌نخوردن و در زمین دشمن بازی نکردن است. دیدن این که چه اتفاقی دارد در صحنه می‌افتد و تصمیم درست.

این‌ها باید به یک فهم زنده کمک کند. فهمی که در عمل خودش را نشان بدهد.

 

در زمان امام حسن علیه السلام، به تعبیر حضرت آیت الله ‌ای، امام حسن علیه السلام حکومت را به نهضت تبدیل کردند. یعنی یک بازگشت تاکتیکی. برای این که اگر ادامه می‌دادند، با وجود شدت نفاق بنی امیه همه‌ی مؤمنین در هم کوبیده می‌شدند. و پناه بر خدا یاران صادق و مصدق از میان می‌رفتند طوری که قابلیت ادامه‌ی حیات اسلام از بین می‌رفت.

به همین دلیل به دلیل قلت یاران فهمیده و صبور بر امور صعب، این امر دائر بر این اقدام شد.

 

در زمان امام حسین علیه السلام نیز همان امر 10 سال دیگر ادامه پیدا کرد. تا این که نفاق و دورویی بنی امیه به کفر عملی و آشکار تبدیل شد. و مسیر حکومت به سمت فسق علنی و حاکم و امام کفر ظاهر رفت. در این صورت برنامه‌ی امام نیز تغییر نمود. و با نامه‌ی کوفیان، حرکت به سمت امر به معروف و نهی از منکر با جمعیتی بیشتر و بزرگ‌تر ادامه یافت. تا این که می‌توانست به یک حاکمیت بزرگ شیعی تبدیل شود.

اما می‌بینیم که خوف و ترس و هم‌چنین عدم درک درست مسائل، همچون عدم اطاعت از فرستاده‌ی امام جاری است.

***

دوم این که آیا قیام توابین به امر امام زمان (علیه السلام) بود؟

یعنی در ادامه‌ی یک تحریض و تشویقی بود که به شأن پیامبر متصل است؟

شاید ما درک دقیقی نداریم از این موضوع که اگر یک حرکت به امام متصل بشود چه اثر بزرگی پیدا می‌کند. چقدر در رسیدن سریع می‌شود.

اما اگر از غیر مجرا جلو برود، بسیار هزینه می‌شود و به نتیجه کمتری خواهد رسید.

 

هما امامان قاما او قعدا

دو امام همام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام امام هستند چه بنشینند و چه بایستند. چه امر به جنگ داشته باشند و چه نداشته باشند.

همه‌ی شکست‌های غیر ماندگار و غیر حرکت‌آفرین شیعه در دوران تاریخ، از عدم هماهنگی و رابطه‌ی صحیح امّت با امام نشأت می‌گیرد. یعنی اگر بخش مشخصی از سپاه امام حسن علیه السلام مرزبندی‌ها را درست درک می‌کردند دیگر امام مجبور به عقب نشینی تاکتیکی هم نمی‌شدند. ولی خوب مجبور شدند تا اسلام سالم بماند.

در زمان امام حسین علیه السلام نیز دوباره این اتفاق افتاد. پناه بر خدا آن وضع پیش آمد.

اما بعد از ایشان، امام علی بن الحسین علیه السلام، امام هستند. ایشان شأن هدایتی دارند. باید توابین (و هر جریان دیگری در هر زمان از تاریخ) می‌دیدند امر جهادشان به امام حاضر متصل می‌شود یا خیر.

 

در این صورت ممکن است ایشان بفرمایند که نکنید. ممکن است به طریقی از مجرای وکالت بفرمایند. ممکن است بفرمایند به فرد دیگری چون مختار بپیوندید. و یا این که به طریقی امر را حل بفرمایند.

***

در این حالت، معنای صبر نیز خودش را نشان خواهد داد. صبر بر امر کاری است که بسیار سخت است.

چگونه می‌توان بدون نگاه رحیمانه ایشان صبر کرد. سیل، شیعه را بدون این نگاه رحیمانه می‌برد. صبر ما هم از ایشان است که دلمان می‌خواهد.

***

در اتصال است که یک حرکت ساده برای مثال یک نماز جماعت رابطه‌ی چندبرابری می‌یابد. یا یک زمان مشخص، رابطه‌ای چندهزار برابری در مسیر رشد و تزکیه (فردی و جمعی) هموار می‌کند.

 

خداوند اجر همگی ما را از مصیبت امام حسین علیه السلام بزرگ گرداند.


بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی در پرداخت‌های کوچک زمانی که وسع کوچک است در دادن واجبات مالی و هم‌چنین مالیات، کار سخت باشد،

معلوم است که وقتی وسع بیشتر بشود؛ به همان اندازه بلکه بیشتر کار سخت خواهد بود.

 

#از_خودمان_شروع_کنیم


بسم الله الرحمن الرحیم

شاید انتظار داشتیم که فرد دیگری سر کار می‌آمد و جریان دیگری «اجرائیات» کلان را به دست می‌گرفت.

گرچه همه‌ی تلاش را افرادی که وظیفه‌ی خود می‌دانستند انجام دادند. ولی نتایج به شکل دیگری رقم خورد.

 

البته کوتاهی‌های بسیاری چه قصور و چه تقصیر نسبت به سلسله‌ای از وظایف بوده که باید انجام می‌شده است. که باید جبران گردد. باید تدبر و عاقبت‌اندیشی شود و برایش برنامه‌ریزی شود.

ولی بیشترین ابتلایی که در این دوره گریبان همه‌ی کشور را گرفت، ابتلای عقب‌گرد و پیشرفت؛ خودباختگی و استقلال بود.

انتخاب طاغوت یا الله بود.

 

این که ذیل چه کسی تعریف شویم و آیا امریکا و دشمن قابل اعتماد است یا خیر؟!

این تجربه باید در سینه‌ها بنشیند.

همچنان که موج اول آن آمد و تجربه‌ی آن در سینه‌ها آرامشی ایجاد نمود. در سینه‌ها زله آمد. و قلب‌هایی آرام شد و پاکیزه شد. از شرک و آلودگی گسسته شد.

و نمره‌ی قبولی گرفتند. و این به منّت و کرم خدای متعال بود.

 

ولی بعضی از دست دادند. همه‌ی عمر خود را قمار کردند. دست برنداشتند. پناه بر خدا هنوز هم در مسیر خطا و آلودگی در حال فروافتادن هستند.

 

قلوبی که در سینه‌ها هستند باید پاکیزه شوند.

و کاری که شبکه‌های اجتماعی می‌کنند آلودگی سینه‌هاست.

کار روشن است.

تبیین،

اساس کار است.

 

 

عملکردهای ما در این که خداوند کدام سنت را پیاده نماید تأثیر دارد.

و از خدا می‌طلبیم، به عافیت ما را - پناه بر او - از جبهه‌ی سیاه و جبهه‌ی خاکستری به سرعت به جبهه‌ی سفید دائمی منتقل نماید.


بسم الله الرحمن الرحیم
تصور ما از منافقین به کسانی محدود شده است که تفنگ به دست گرفته‌اند و با یهود و سعودی آشکارا دست می‌دهند. در کشور راه می‌روند و چندهزار نفر از مردم مسلمان را فقط به علت این که مسلمان هستند، شهید می‌کنند!

در صورتی که زمانی بود که از اسلام تا حدی اسم و ظواهرش را استفاده می‌کردند تا نظر مردم را جلب کنند ولی تفکرات الحادی مارکسیستی را ترویج می‌کردند. و در این میان عده‌ای را با شعارهای فریبنده با خود همراه می‌کردند.

به همین دلیل، در این زمان که رفتارهای مزوّرانه‌ی آن‌ها با دقت قابل تشخیص است ولی بر عموم جوان‌ها و مردم روشن نیست، مصداق منافقین هستند.

ولی وقتی کسی صف را جدا می‌کند و برای همه روشن است که او چه مسیر مشخصی را علیه مردم دارد پیگیری می‌کند دیگر اسم او منافق نیست! آدم کشی و هفت‌تیر کشی او مسلم است؛ این زمان «همه می‌فهمند» که این‌ها مفسدین فی الارض هستند!

منافقین به معنای اتم و اکمل خود، عواملی هستند که وقتی می‌گویند ایمان بیاورید؛ مؤمنین را سفیه و بی‌عقل و یا بی‌شناسنامه می‌نامند و با کفار سر دوستی دارند. در علن نام رسول الله از دهان ایشان نمی‌افتد ولی دروغ می‌گویند. می‌گویند ما با شما هستیم و داریم اصلاح می‌کنیم ولی در واقع دارند افساد می‌کنند.

منافقین کسانی نیستند که ظاهر را هم رعایت نمی‌کنند و خارج از حاکمیت اسلامی هستند.
بلکه منافقین در داخل حاکمیت اسلامی معنا پیدا می‌کنند.
یعنی داخل مردم، ظاهر قابل توجهی دارند. اسم امام را می‌آورند ولی با امام حرکت نمی‌کنند. و عمده‌ی مردم متوجه تفاوت آن‌ها با جریان حق نمی‌شوند.

کسانی که تفنگ را به شکل آشکار به دست می‌گیرند و شمشیر از رو می‌بندند؛ مرزهای نفاق را گذرانده‌اند و صف خود را جدا کرده‌اند؛ مشاقه‌کننده یا فاسق هستند.

***
در پیشانی سوره‌ی مبارکه‌ی منافقون که خداوند، خطر منافقان را گوشزد و راه و روش آن‌ها را معرفی می‌کند، نشانه‌ی اولیه‌ی منافقان را انتساب خود به رسول خدا و اظهار ولایت نسبت به مقام عظمی رسول خدا می‌داند! در حالی که در همان آیه‌ی ابتدایی خدا شهادت می‌دهد که این‌ها دروغ می‌گویند!

کم هستند کسانی که بتوانند مانند رسول خدا به نعمت الهی، از روی لحن افراد، حقیقت جریانی آن‌ها را بشناسند. پس نشانه‌های این افراد چیست؟ این‌ها نشانه‌های عملی دارند.

و آن «اظهار ولایت به خود رسول خدا و اظهار دشمنی عملی نسبت به مؤمنین ایشان، که شئون رسول الله هستند» است.
در واقع چون نمی‌توانند خود ولایت را بزنند اطرافیان و مؤمنین به ایشان را می‌زنند.

یکی از کارهایی که منافقین در گفت‌وگوهای میان خودشان به آن امر می‌کنند، امر به بازتنظیم روابط اقتصادیِ تیم یا باند خودشان با نظام است؛ می‌گویند به افرادی که اطراف رسول الهی هستند و به محوریت او قوام یافته‌اند، کمک نکنید؛ پول خود را به سمت نیازهای جدّی و واقعی آن‌ها سرریز نکنید. و اگر می‌کنید رشته‌ی کار طوری باشد که با عزت‌ها سر کار باشند نه ذلیلان و این افرادی که سفیه هستند!
کاری کنید که به آن‌ها فشار بیاید تا پراکنده شوند.
کسانی که ولایت‌مدار هستند باید آسیب ببینند.
در دیدارهای آشکار، اظهار دوستی با ولایت می‌کنند ولی در عمل به تبعیّت‌کنندگان ایشان ضربه می‌زنند. این روی واقعی آن‌هاست.

مصداقی از این عنوان کلی، حرکت آگاهانه‌ی جریانی آن جریان برای خودتحریمی است. تلاش برای خود تحریمی، در حالی که خود آن جریان، شریان‌های حسّاس اقتصادی را به دست گرفته‌اند. این حکم‌های غیرعقلانی برای پیوستن به دامان اروپایی‌ها تنها برای این که در دامان اروپایی‌ها باشیم، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

چیزهایی شبیه این که بیایید برویم ذیل این طرح یا آن طرح، تا اقتصاد بهتری داشته باشیم! چه اشکالی دارد؟ بیایید شفاف کنیم. بیایید اقتصاد خودمان را و حساب تک تک افراد و نهادهای خودمان را در سامانه‌های این‌ها قرار دهیم تا به ما نگاهی کنند.
این چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ این با اظهار ولایت‌مداری می‌سازد؟

در حالی که الان مبادلات اقتصادی خود را در حوزه‌ی غذا و دارو با همه‌ی کشورها و حتی صنایع مختلف داریم. نفت را هم که داریم می‌فروشیم و در این کار آبدیده هستیم. پس مشکل چیست؟ باید با کدخدا ببندیم؟! به قول کسانی با کسانی که بدون دستور کدخدا کاری نمی‌کنند، ببندیم؟!

پس چرا حرف و عمل ایشان فرق دارد؟ چرا امروز وقتی امریکایی‌ها ثابت کردند که استدلال‌های آن‌ها غلط بوده و امریکا قابل اعتماد نیست؟ دوباره روی اروپایی‌ها تأکید می‌کنند؟

باید از خودمان بپرسیم، آیا ادعای «قبول هزینه - یا بخوانید خودترحیمی - برای اقتصاد بهتر» راست است؟
اگر راست باشد؛ همان‌طور که در مسئله‌ی هسته‌ای ابتدای دهه‌ی 80 چند سال به صورت داوطلبانه و از سال 92-97 یعنی چهار پنج‌سال، اقتصاد را به این موضوع گره‌زدند. هسته‌ای را به سمت خودترحیمی داوطلبانه بردند.
همان‌طور که آن زمان در بیان رهبر جامعه مشخص بود که هیچ عایدی نخواهد داشت؛ هیچ چیزی عاید نشد. تقریبا هیچ. و الان هم مشخص شده است که هیچ چیزی عاید ایران نشده است و حتی اروپایی‌ها هم یازده تعهد خود را عمل نکرده‌اند. جز خسارتی محض نبوده است؛ چرا که طرف نه تنها همه‌ی تحریم‌ها را - آن‌چنان که ادعا می‌شد و وعده داده می‌شد - برنداشته بلکه تحریم‌های جدید هم می‌گذارد! اگر راست باشد، این همه تضاد و تناقض به وجود خواهد آمد. مگر این که منطق را هم کنار بگذاریم.

غرض این که رفتن به سمت خودتحریمی راهی است که همه‌ی حرکت‌ها و فعالیت‌های مجاهدانه‌ی اقتصادیِ نهادهای نظام را برای دشمن آشکار می‌کند. و راه را برای تفسیر و تأویل نسبت به این که شما دارید از تروریست‌ها (با تعریف خودشان «1») حمایت می‌کنید؛ باز می‌کند. که یا نهادهای مربوط را تحریم می‌کنید یا این که نهادهای دیگر شما را تحریم می‌کنیم. این چه چیزی جز منع جریان‌های حیاتی جامعه دارد؟

در حالی که نه می‌توانیم از حمایت از مظلوم علیه ظالم چشم‌پوشی کنیم.
و نه می‌توانیم از نهادهایی که بیشترین خدمت را در این سال‌ها به انقلاب کرده‌اند و زندگی مردم را راحت کرده‌اند چشم‌پوشی کنیم.

این فرآیند، فرآیند منع جریان‌های اقتصادی به سمت مؤمنین است.

استدلال‌ها مشابه است و مسائل، چه در قرآن و چه در میدان، روشن شده است.

و چه بهتر که وقتی در آخر دچار ابهام می‌شویم؛ به ابتدای آن نظر کنیم.


پاورقی:
1) هم‌چون حزب الله لبنان! یا اساتید دانشگاهی که برای ساخت تجهیزات دفاعی مثل موشک در کشور فعالیت می‌کنند.

بسم الله الرحمن الرحیم

حجم انبوهی از خانواده‌های ما متدین هستند و این واقعاً جای شکر دارد.

ولی اگر بخواهیم ارتقایی نگاه کنیم؛ چه کاری باید انجام دهیم؟


آیا راه خاصی وجود دارد که یک خانواده بتواند مرتبه‌ی فعلی خود را به سمت یک چیز عالی‌تری تغییر دهد و مسیر رشد را طی کند؟ آیا شاخص و آماره‌ای هست که با توجه به آن بتوان مسیر را سنجید و متوجه شد که یک خانواده کجای مسیر هست؟


همان طور که برای هر یک از افراد مسیر رشد قابل تصویر است. یک خانواده چه مسیری دارد؟


یک خانواده از ایجاد یک پیوند زوجیت شروع می‌شود. این پیوند در همتایی عقاید و اخلاق آمده است.

برای پسران، دیدن مادر و پدر طرف مقابل بسیار در ادامه‌ی راه حاوی ارزش است.


یک خانواده‌ی الهی باید با لباس تقوا خود را سنجش کند.

هم‌چنین تبعیت از هدایت؛ مسیر باید با استفاده از دنبال نمودن هدایت نازل‌شده دنبال شود. یعنی بنا بر تبعیت از هدایت است. نه پناه بر خدا بغی، گناه و . .


دو خانواده باید از جهت عقلی با هم برابر باشند؛ یعنی طوری نباشد که یک خانواده بسیار عقل‌گریز و یک خانواده بسیار عقل‌گرا باشند. هر دو باید در یک سطحی از استفاده از عقل باشند. بیشترین محک عقل نیز در تعاملات خودش را نشان می‌دهد. در اصطکاک‌ها و اختلافات چگونه مسیر دنبال می‌شود. این مسئله باید در خود و ارتباط با خانواده‌ی خود و نیز در خانواده‌ی طرف مقابل فهم شود. در تعاملات افراد با یکدیگر.

توهم‌زدگی و ورطه در توهمات با استفاده از عقل نیز متفاوت است. عقل در میان اصطکاکات راه می‌یابد. ولی توهمات در میان اصطکاکات گمراهی می‌افزاید. به همین دلیل اگر عقل پابندی به توهمات نزند آسیب پشت آسیب به وجود می‌آید. این، فعّالیت عقل در یک خانواده است.

ارتباطات میان اعضای خانواده باید حسنه باشد. اگر این نیست یا خللی وجود دارد که از ناراحتی‌های روانی نشأت می‌گیرد یا دلایل دیگری دارد. در هر صورت این موضوع به مستقیماً روی سنجش حاکمیت عقل، اثرگذار است.


مسئله‌ی دیگر قوامیت مردان نسبت به ن است. شکل‌گیری و تعالی یک خانواده به ایستایی مردان است. یعنی مردانِ ایستاده هستند که می‌توانند قوام‌بخش ساخت خانواده باشند. در این صورت است که زندگی زن بسیار خوب و متعادل خواهد شد. می‌تواند خودش را رشد بدهد و وظیفه‌ی تربیت فرزند و نسل آتی را با شکوه بیشتر انجام دهد. پرورش و آموزش از دامان مادر آغاز می‌شود. مادران باید ذکرهایی که برایشان تلاوت می‌شود را در خانه‌هایشان تلاوت کنند. از جهت اقتصادی تلاش به عهده‌ی رجال است. از جهت فرهنگی جامعه به صورت دیده‌شدنی این مسیر ذکر در اطراف و اکناف عالم با استفاده از تلاش و مجاهدت مردان باز می‌شود. و ن هستند که یک جامعه را از زیربنا روح و زندگی و طراوت می‌دهند. این روابط در بین خود خانم‌هاست. نه بین ن و مردان نامحرم. اشتباه نشود.

سؤال اصلی این می‌شود که آیا مردان نسبت به زندگی فعال و اثرگذار هستند یا خیر؟

اگر جواب منفی است که هیچ.

ولی اگر جواب مثبت است سؤال دیگری پیش می‌آید که آیا این مردان برای دیگران ارزش قائل هستند؟ و احترام آنان را حفظ می‌کنند؟ و برای فکر دیگران جا برای تصمیم باز می‌گذارند؟ این سؤال در صورتی پیش می‌آید که جواب سؤال قبلی مثبت باشد. اگر این نیز مثبت است ان شاء الله که خیر است.


و نکته‌ی آخر ولایت‌مداری است. ولایت‌مداری، یکی از مسائلی است که سطوح پیچیده‌ای در جامعه‌ی امروز دارد. تلقی افراد از ولایی بودن بسیار متفاوت است. چیزی که باید سنجید ولایت‌مداری نیست. چیزی که بسیار مهم است، بهتر شدن است. رویکرد بهتر و بهتر شدن آیا وجود دارد؟ و برای پاسخ به بهتر بودن و بهتر شدن چه گزاره‌هایی از کجا دارند کار می‌کنند؟

کار سخت است. قطعاً در مقام داوری خود انسان به دلیل آگاهی بیشتر یا بلکه عدم آگاهی از لایه‌های باطنی خود از دیگران وضع بدتری دارد. ولی اگر بخواهد بسنجد برای تشکیل یک خانواده باید در موارد اصلی، مطمئن جلو رفت.

محبت دلی، بیان زبانی و پایبندی عملی. شاید بتوان گفت که سه شأن ولایت باشند.

همان طور که برخی قلبا امام را دوست دارند ولی ابراز ندارند. بروزی ندارند.

برخی دوست‌دارند و به زبان هم می‌گویند ولی در عمل دیده نمی‌شود.

یک وقتی آدم ضعفی دارد خودش هم واقف است که ضعف دارد و طلب او فعال است. این نکته خیلی مسئله‌ی مهمی است.

ولی جایی هست که طلب، در خانواده‌ی طرف مقابل نه تنها فعال نیست؛ بلکه مقابل آن دلایل دیگر کار می‌کند.


ولایت از راه عقل می‌گذرد ولی از عقل جلوتر است. چرا که اگر دامن عقل پناه بر خدا به عادت‌ها یا خواسته‌های درونی آلوده شود؛ در شئونی از خود واقعاً عقل است. ولی از جایی به بعد، دیگر عقل در خدمت نفس است!


(البته این معیار همچون شمشیری دولبه است. چرا که پناه بر خدا این معیار شاید راه را روشن کند ولی نباید انسان دچار این بشود که خبری است. چون خود ما شاید در عمل و میدان واقعی، بسیار بدتر باشیم. حتی اگر خدا رحم نموده و در قدیم از امتحان‌هایی سربلند بیرون آمده باشیم!)


در ولایت‌پذیری حنیف‌بودن ملاک است. حنیف‌بودن عملی. یعنی چقدر در زندگی این امر، جریان دارد. نه در زبان. یعنی اگر واقعا بشوند که امری صادر شده است، واقعا و قلبا همراه می‌شوند؟ این مسئله تاحدی پرسیدنی نیست. و بلکه به دیدگاه خانواده‌ی ایشان مرتبط است؛ البته اگر دختر است. و اگر پسر است باید دید که دوستان او چه کسانی هستند؟


بسم الله الرحمن الرحیم

چه دورانی بود روز  هشتِ هشتِ هشتاد و هشت که ولادت خورشید هشتم ولایت بود. و یاد حضرت در آن دوران پر تلاطم در جامعه‌ی ما پیچید.

و این که امروز، یعنی هشتِ هشتِ نود و هشت، فردای شهادت ایشان است.

گویی عدد هشت با ولایت ایشان گره خورده است و دوست دارد نمایانگر ایشان باشد.

 

با این همه دلمان غمگین است.

دلمان راغب و طالب حریم ایشان شده است.

اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی

 

ایشان عالم اسلامی را پس از خودشان، با رایحه‌ی خوشبوی ولایت خداوند متعال روی زمین آشنا نمودند و تشکیلات بزرگی از تشیع را از بی‌ارتباطی و ناامیدی و پاییز خود خارج ساختند.

دل ما را نیز برای دریافت خورشید عالم‌تاب هدایت مجتمع نمایید و آن‌چه خود می‌دانید.


بسم الله الرحمن الرحیم

اگر حضرت آقا تصمیم را روی دوش تصمیم سران سه قوه نمی‌فرستادند. و جریان تصمیم سه قوه را محکم نمی‌کردند. و شخصا دستور فی الفور برای کاهش قیمت و . صادر می‌نمودند.

 

اولا ورود ایشان به جریان و روال قانونی (با حفظ این که از جهت قانونی هم ورود ایشان منعی ندارد)، می‌توانست بهانه را برای افراد بازکند که با خالی‌کردن شانه از زیر قانون و مسئولیت خویش، عده‌ای بگویند ایشان اجازه‌ی کار قانونی نمی‌دهد و با فتنه‌پراکنی با وسیله قراردادن بخشی از قانون علیه بخش مهم‌تر قانون، فضا را آلوده‌کنند. درنتیجه، در لایه‌های پایین‌تر هیچ قانونی ضمانت اجرایی نمی‌توانست داشته باشد.

به همین دلیل بهترین میخی که باید کوبیده شود میخ قانون بود که آقا این کار را انجام دادند.

ثانیا هر تصمیم دیگر می‌توانست شر بیشتری داشته باشد. یعنی این راه و تصمیم تماماً به خیر امّت و کشور بوده است. یعنی اگر ایشان با این خلوص الهی خودشان، کار را از جهتی به نام خود تمام نمی‌کردند (گرچه خودشان از جهت تصمیم‌گیری هیچ ورودی در این زمینه نداشتند)؛

 

دو اتفاق می‌توانست بیفتد:

یک این که جریان اصول‌گرا و اصلاح‌طلب (که این تقسیم‌بندی درست هم نیست) در مجلس فعال شده بودند برای این که لایحه‌ای را به مجلس ببرند تا این هزینه به مقدار قبلی خود بازگردد. جریانی برای این که ما نشان بدهند به فکر مردم هستیم و یا برای این که در دقیقه‌ی نود رأی جمع کنند و جریانی هم برای جلوگیری از آسیب‌هایی که به مردم وارد شده است.

یعنی فارغ از دسته‌بندی‌ها، دو جریان انقلابی و جریان غیرانقلابی فعال می‌شد برای کاهش و برگرداندن به حالت عادی.

و در این شرایط دولت هم خودش ادعا و مدعایی داشت و به این راحتی و با این وضعیت اصلا راضی نمی‌شد که کسی بخواهد کار او را به هم بزند. در نتیجه دو قطبی در میان نمایندگان، و یک دو قطبی دیگر بین دولت و مجلس و نزاعی همه‌جانبه و در کل ماجرا دوقطبی موافقان و مخالفان، شکل می‌گرفت.

 

دو این که افرادی که اغتشاش می‌کردند وضعیت روشنی نمی‌داشتند. برنامه‌ای که هر کسی اندکی تأمل کند می‌فهمد که برنامه‌ریزی شده در شهرهای کشور چنین اتفاقاتی رقم می‌خورد. و این کار تنها از اشرار جهان و دنباله‌های آنان بر می‌آید. همان‌طور که رسانه‌های آن‌ها و خودشان شخصا از این اغتشاشات و اشرار دفاع می‌کنند!

 

و وقتی دو قطبی در جامعه شکل بگیرد. قطب بازنده‌ای که سال‌ها روی موضوع مذاکره و . تأکید داشت یا همکار جریان مذکور نامیده می‌شد و قبل از آن با روش دینی بالا نیامده بود، این قطب بازنده، با توجه به این که در شرایط انتخابات چیزی برای از دست دادن نداشت؛ آن طور که در فتنه‌های ۱۰ سال پیش هم مشاهده شد؛ ابایی نمی‌کرد از این که برای جمع‌آوری رأی و یا خالی‌کردن برخی عقده‌های درونی، از گروه‌های اغتشاش‌کننده‌ی سازمان‌دهی شده‌ی میان میدان، استفاده کند. یعنی به سمت خود جذب کند. و برای فشار از پایین از آن‌ها استفاده نماید.

در این صورت مردم و طرفداران خود را هم به صحنه می‌آورد و همراه با آشوب‌گران، علیه دیگر مردم از آن‌ها استفاده می‌کرد.

با این وضعیت، چه اتفاقی می‌توانست بیفتد؟

 

***

 

اما یک مرد خدا با افق دید الهی، فقط می‌تواند این گونه دست این دشمنان خبیث را بخواند.

تا کارهایی که (در این شرایط افراد نوجوان و عادی هم تاحدودی می‌فهمند که این شیوه‌ی اجرای یک طرح نمی‌تواند روش درست و صحیح و دارای جوانب امر صحیحی باشد) ممکن هم هست از سر «ندانستن»، یا از سر «بی‌تدبیری» یا از «سهل اندیشی» باشد یا احتمالا از «نفوذ افراد در لباس مشاور و نزدیکان بعضی از قوا خبر بدهد» نتواند یک چند قطبی ایجاد کند.

زمانی که هم‌زمان حداقل ۱۰ طرح برای مدیریت بنزین وجود دارد.

 

با این شرایط فقط دست و یک قلب الهی می‌تواند همه را یک طرف بیاورد و عوامل اغتشاش‌گر را - که به قول یکی از این خارج‌نشین‌ها در گفت‌وگو با یک شبکه‌ی انگلیسی، دو یا سه سال برایش برنامه‌ریزی شده بود - همگی یک طرف ببرد. آن هم دست‌خالی و شبکه‌ی آن‌ها لو برود. و یک شکست سنگین امنیتی به دشمن وارد کند. این را دشمنان بهتر می‌فهمند. چون آن‌ها هستند که طراحی‌های چندساله‌ی آن‌ها شکست خورده‌است.

آن‌ها می‌دانند که چه عقبه‌ای و چه سرمایه‌گذاری را ازدست داده‌اند.

***

ما چه کاری از دستمان بر می‌آید؟

این که بدانیم سایه‌ی یک مرد الهی همه‌ی تهدیدها را تبدیل به فرصت می‌کند.

البته به یک شرط و آن هم این که شکر این نعمت را همگی به جا بیاوریم. و ان شاء الله قدر این نعمت الهی را بدانیم.

 

پانوشت: خداوند همه‌ی مردم ما و در میان آن‌ها ما را در راه اهل البیت بیش از پیش، تثبیت بفرماید.


بسم الله الرحمن الرحیم

راهی جز دیدن دو صف و جبهه در صحنه‌ی تاریخ نیست. این دو صف همواره وجود دارند و پرچم‌دارانی در عالم دارند.

یعنی اگر جوری عالم را تفسیر کنند که در عالم فقط فساد باشد این نگاه، نگاه درستی نیست. حالا در زمان امام حسین علیه السلام می‌خواهد باشد. می‌خواهد زمان امام کاظم علیه السلام باشد. می‌خواهد زمان حضرت عیسی علیه السلام باشد. می‌خواهد زمان حضرت هود علیه السلام باشد. یا هر زمان دیگر.

یعنی امر هدایت بلاتکلیف نیست. در هیچ زمان تاریخ.

یک نگاه اشتباهی در عالم هست که فساد فراگیر را توصیف و توجیه می‌کند. البته این به دلیل شمارش گزینه‌های محدود است که در نتیجه‌ی آن این اتفاق می‌افتد. یعنی ممکن است کسی آدم‌های ناباب را ببیند و به خود بهراسد. ولی در مقابل آیا آدم سالم هم نیست؟

این نوع نتیجه‌گیری با توجه به  خداوند خالق متعال که برای یک انسان به این ضعیفی این همه نعمات را از قبل فراهم نموده است، خیلی دور از انصاف است.

 

اگر انصاف داشته باشیم باید در میان جریان‌های موجود یک جریان حق پیدا کنیم که به اذن، هدایت می‌کند. صفی که باطل محض همواره مخالف اوست. این جبهه‌ی حق باید به خدا ایمان داشته باشد.

و جبهه‌ی باطل در عمل و اخلاق و گفتار و افکار به خدا ایمان ندارد. گرچه ممکن است حالتی نفاق گونه داشته باشد.

 

حق محض همواره در عالم پیدا می‌شود.

بگردیم می‌فهمیم نائب امام و وصی آخرین پیامبر چه کسی است و چه جریانی او را تقویت می‌کنند.

 

زمان خالی نیست.


بسم الله الرحمن الرحیم

شاید یک دلیلی که در حصر خانگی، اعتراف به کارهای روشن و محاربه‌ی روشنی که شروع کردند و ادامه دادند نمی‌کنند این است که هنوز امید داشتند یا دارند که دوستانشان در بیرون پروژه را دنبال کند.

 

پناه بر خدا، بعد از ۲۸ سال از زمانی که شهید دیالمه گرای اصلی را داده بود؛ به صورت مهره‌های اصلی به صورت میدان‌دار ورود کردند و سوختند.

و شاید اگر می‌دانستند که می‌سوزند ورود نمی‌کردند.

 

بقیه هم سعی کردند به نوعی تبری بجویند تا مسیر لیبرالیستی ساختن جامعه را در صحنه دنبال کنند.

مانند بعضی از افرادی که شدند وزیر دولت، با ۴ سال تأخیر.


بسم الله الرحمن الرحیم

آیا کاسه‌ی کسانی که شش سال پیش طرح قبلی سوخت را بی‌هوده خواندند و آن را صرفا به جهت حرف‌های انتخاباتی که زده بودند، برداشتند

و دو نرخی بودن آن را عامل فساد دانستند

 

و کسانی که خالصا لوجه الله و برای مردم کار می‌کنند و به غرب و شرقی که منهدم شده، متمایل نیستند، یکسان است؟

***

یک جریان، جریان انقلابی که به نفع مردم کار کرده‌اند و همیشه در صحنه بوده‌اند.

 

در مقابل شبه جریانات مختلفی حضور دارند:

یکی از آن‌ها شبه جریانی است که سال‌ها کشور را به غرب و مسائل شبه اقتصادی تهی از واقعیت ب ر ج ا م ی وابسته نمودند. و هنوز از برکات مذاکره‌ی بی‌فایده با سلطه‌گر صحبت می‌کنند و عهد مجدد با آدم دروغگو را تئوریزه می‌کنند!


بسم الله الرحمن الرحیم

در روزگاری هستیم که می‌آیند و می‌گویند این که ما پاسخ سخت و سیلی زدیم؛ بهترین حرکت بود.

فردایش می‌آیند و تکه و طعنه بار سپاه می‌کنند.

چند روز بعد چند برنامه‌ی تلویزیونی با فشارهای بولتن‌های خبرسازیشان بسته می‌شوند.

 

در حالی که شهیدان تلویزیون امروز زنده هستند و در میان ما راه می‌روند.

 

سه برنامه‌ی گفت‌وگو محور قوی تلویزیونی پس از شهادت سردار بزرگ سردار دلها شهید سلیمانی، تمام تلاش خود را کردند که خباثت جلادها روشن بشود.

گویا همچنان باید امروز تلاش کنیم که جای شهید و جلاد عوض نشود.

 

+ +

+ + +


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

تغذیه فود ، با ما بهترین باشید. Brian راز موفقیت تدريس خصوصي زبان انگليسي بازار خرید فروش نخ اکریلیک کجاست؟ Phone parts news Bryan Amanda روياي عشق Paul